چکیده ای از زندگی نامه میرزا شوقی بهبهانی
نورعلی یا میرزا قنبر متخلص به شوقی و مشهور به «شوقی بهبهانی » شاعر محبوب عصر ناصری در بهبهان می باشد . که درباره تاریخ تولد و محل تولد و حتی تاریخ دقیق وفات ایشان اطلاعات چندانی وجود ندارد زاد گاه ایشان را قریه بوا در سه فرسنگی دهدشت ذکر کرده اند و سال تولد ایشان بین 1220تا 1225 هـ . ق /1183 تا 1188 هـ . ش و سال وفاتش نیز 1305 هـ . ق / 1266 هـ . ش بوده است .
« شوقی فارسی بهبهانی اسمش چنین که شنیده شد ( نورعلی ) از اهل بهبهان درویشی مجرد ، با کمال و از اهل تحصیل وتایخدان، زیاده از هشتاد سال عمر کرده و در اواخر حال در مجلس علم حاضر می شده و در اوایل مدتی سیاحت نموده است . مذکور شد که در اواخر حال در بهبهان در خرابه ای منزل داشت که دیوار و دور آن را خار چیده بود و به کمال قناعت روز را به سر می برده است . »
شوقی خواندن و نوشتن را نزد پدرش که مکتب دار بود آموخت و چندی به پیروی از وی در آغاز جوانی مکتبداری کرد اما روح بلند پروازانه و آگاهی به فرهنگ زمان، او را به سیر سیاحت کشاند و در این راستا با موانست بزرگان و اهل علم از خرمن دانش آنها خوشه ها چید و بر دانش خود افزود و اختر شناسی و تاریخ دانی وعربی را آموخت و در دیار خود نام و نشان یافت . همراهی با تغزیه خوانان و شاعران و مداحان و ذاکران نیر برگ درخشان دیگری از عمر او را ورق زد تا اینکه در سال 1281 هـ . ق /1242 هـ . ش که فرهاد میرزا معتمدالدوله والی فارس ، حکومت بهبهان را به فرزند اهل قلم و عادل خود یعنی احتشام الدوله سلطان اویس میرزا واگذار کرد ، این حاکم دانش پرور پس از انجام آزمون لازم شوقی را بعنوان دبیر خود و همکار میرزا هدایت اله شیرازی برگزید و کارهای دیوانی را به آنها سپرد و از آن پس به میرزا شوقی مشهور شد. شوقی تا سال 1298 هـ . ق /1259هـ . ش به این کار مشغول بود.
بهترین ایام زندگی و اوج شهرت شاعری میرزا شوقی به همین سالهای که ملازمت با حاکم بهبهان برمی گردد . که درنهایت تکریم و عزت و شهرت بود و ماجراهای تاریخی و شنیدنی او بیشتر در همین دوران رقم خورده است .
محل ثابت زندگیش خانه ای کوچک در چهار طاق زرگرها واقع در محل عقلایی ها (خیابان جوانمردی بازارخروای امروز ) در کوچه بن بست کنار مسجد امام موسی کاظم بوده است روزگار خود رابا قناعت و در کمال سادگی می گذراند و اهل تجمل و کبر و دنیا پرستی نبود و تا آخر عمر مــجــرد زیست .
از سال 1298 هـ . ق /1259 که احتشام الدوله معزول و حاج نصیر الملک کازرونی به حکومت بهبهان می رسد، شوقی از کاردیوانی که تنها منبع درآمد او بوده ، معاف می شود و از این به بعد زمان کج مدار، در به مهری را به روی او باز میکند و میرزا که حامی خود را از دست داده نتوانست فضای آکنده از فقر و گرسنگی و اعتساف حاکم را در شهر قحطی زده و وبا گرفته بهبهان آن روزگار تحمل کند و در عین تنگدستی و بی کسی، غریبانه در حالی که پیری ناتوان و نابینا شده بود، تسلیم قضا و قدر روزگار گردید و شمع وجودش به خاموشی گرایید . بعد از وفاتش بین مردم دو دستگی افتاد و شیعی و شیخی هریک او را به خود منمسوب می کرد . پیکر رنج کشیده او را به امام زاده ابراهیم (ع) برده و در در رواق شرقی آنجا به خاک سپردند که متاٌسفانه سنگ مزارش هم به مرور زمان از بین رفت .
میرزا شوقی قبل لز مرگ، دیوان اشعارش را به مغازه داری سپرد که او هم متاٌسفانه پس از چندی رشته امانت داری را برید و اجناسش را در برگ برگ دیوان به مشتریان سپرد تا بدین شکل ناکامی شاعر تکمیل شود و دل سروده های او به غارت روزگار رود.
برگزیده از کتاب مجموعه اشعار و شرح احوال و نقد آثار میرزا شوقی بهبهانی به قلم استاد خیراله محمدیان